روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

نگاره روژان

مهر 98 کلی خاطره و تولدبازی

مهربانِ ماه های سال آمد با رقص برگ های درختان چنان جذابیتی به خود میبخشد و دلربایی میکند گویی عروس است. میخرامد... گوش کن! صدای خنده بچه ها که در کوچه های شهر پر شده. نگاه کن! آغوش گرم پدرها و مادرها که فرزندان خود را بدرقه راه مدرسه میکنند. بو بکش! بوی انارهای دانه یاقووتی .بوی نارنگی های سبز و ترش. مهر ماااااه من ماهِ مهرِ منی.... ماهِ جاناااااااان منی نازگل دخترم ، این همه غرور برای توست. آرام جانم ماهت مبارک #رها_ص امسال میری کلاس اول و شروع تحصیل و رسیدن به موفقیت هایی که در ذهن خواهی داشت چه به سمت ریاضی چه به سمت علوم و فارسی و جغرافی و ه...
5 شهريور 1398

شمال تابستان 98

خاله ها و دایی عباس این دفعه میخواستن برن شمال و به ما هم گفتن. اما من تازه مرخصی واسه مشهد گرفته بودم و بعید میدونستم با مرخصیم موافقت بشه ولی از طرفی میدیدم تو امسال کلاس اولی هستی و واسه همین یه کم محدودتریم برای اینکه توی مهر و ابان بخوایم جایی بریم چون بالاخره مدرسه میری دیگه گل دختر خووووووبم.از طرفی با مائده هم بودی بهتر بهتون خوش میگذشت. هیچی دیگه مرخصی رو گرفتم شکر خدا.چهارشنبه رفتیم تهران که پنج شنبه صبح زود راه بیافتیم که به ترافیک تعطیلات نخوریم.چون کلاس شنا داشتی چهارشنبه ، به خاطر همین بعد کلاست راه افتادیم تهران واسه همین وقتی رسیدیم تقریبا ساعت 11 بود دیگه تا شام بخوریم و جمع و جور کنیم ساعت 1 شد که بخوابیم. ...
5 شهريور 1398

تولدهای مردادی هاااااااااااااااااااا

باز مرداد شد ماه زیبای من . با اینکه ماه گرمیه و منم گرما رو دوست ندارم امااااااااااااااااااااااا عاشق ماه مردادم.خیلی دوسش دارم. چون سه تا تولد توشه . تولد ابجی پریچهر - خودم (مامان پریسا) و مامان جون فرح. اول تولد خاله بود و کلی سوپرایزی امسال داشتیم واسش چون یک هفته زودتر قرار گذاشتیم بریم بیرون و وقتی رفتیم دیگه دیگه......😉 .با دوستاش هماهنگ کردیم و رفتیم غار رستوران و کلی خوش گذشت. اینم از کارت دعوتمون قربون اون ژست یه وریت برم من تولد من هم که تو با ابجی پریچهر رفتین و کادو برام خرده بودی با پس انداز خودت . و چقدر قشنگ بود و من دوسش میداشتم. و مامانی و بابایی که کلی زحمت کشیده بودن. ...
5 شهريور 1398
1